شورش در «لاپاز» بوليو

Persian translation of "Bolivia - Insurrection in La Paz" By Jorge Martí­n (October 14, 2003).

جنبش توده ای کارگران و دهقانان بوليوی برعليه واگذار کردن صنعت گاز آن کشور به سرمايه داری جهانی مدتی بود که ادامه داشت. اما در روز دوشنبه 13 اکتبر چرخش تازه ای يافت، وقتی که در برخورد نيروهای پليس 50 نفر کشته و صدها نفر ديگر زخمی شدند. رژيم حاکم روز بروز در حال منزوی شدن هر چه بيشتر بوده و به سرنگونی نزديک ميشود.
اعتصاب عمومی بدون محدوديت زمانی که از طرف اتحاديه کارگران بوليوی اعلام شد و از روز 29 سپتامبر تا کنون ادامه داشته، در اوائل هفته گذشته، موفق شد تا تمام راه های ارتباطی با شهر «لاپاز» پايتخت آن کشور را ببندد. راه های اصلی که پايتخت را به ساير استان های کشور و مرزهای آن با «پرو» و «شيلی» وصل ميکرد، توسط تظاهرکنندگان بسته شد.

کشتار جمعی در «ال آلتو»
روز شنبه 11 اکتبر، دولت تصميم گرفت تا پليس را به جان مردم شهر «ال آلتو» بياندازد. اين شهر يکی از مرکز خيزش شورش بوده است. وظيفه پليس سرکوب جنبش و باز کردن راه ها بود. با اين حال پس از 48 ساعت حمله مسلحانه پليس با گلوله های واقعی بر عليه مردم غير مسلح، رژيم موفق به شکستن مقاومت کارگران و ساير مردم ال آلتو نشد. تنها روز يکشنبه بيش از 26 نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. سايت اينترنتی «اکونوتيشيا» نوشت: «هزاران هزار نفر از مردم به طور محلی سازماندهی شده و خود را با چوب و سنگ مسلح کرده و به مبارزه با سربازانی که در تانک ها و پناه گاه های خود سنگر گرفته و به طرف آنها شليک ميکردند، برخاستند. کشتار دسته جمعی که از ساعت 7 صبح روز شنبه آغاز شد، تا دير وقت روز يکشنبه 12 اکتبر ادامه پيدا کرد.
رژيم کوشيد تا اين شورش را بخواباند و گفت که آنان فقط 8 هزار نفر بودند که با فروش صنعت گاز کشور به شرکت های چندمليتی مخالفت دارند. رئيس جمهور بوليوی «سن چز دلوزادا» در حالی که در کاخش محدود شده بود، اميدوار بود که با چنين حمله سنگين و کشتار عظيمی بتواند شورش را سرکوب کنند. اما ارتشی که او فرستاد، نه با 8 هزار نفر که با کل مردم مواجه گرديد و در عمل موفق به سرکوب جنبش نگرديد. در اين مبارزه، ساکنان فقيرنشين اين محل ها نيز به اعتصاب کنندگان پيوستند.
صبح روز دوشنبه، دولت که متوجه شد، حتی با وحشيانه ترين سرکوب قادر به جلوگيری از اين حرکت نيست، حکمی را گذارند که بر اساس آن، فروش گاز را تا دسامبر به تآخير انداخته و قول داد تا با تمام نيروهای سياسی به مشورت بپردازد. اما اين «عقب نشينی ها» خيلی ناچيز و خيلی دير انجام شدند.
جواب جنبش اما رسا و محکم بود وآخرين حرف خود را پيش از اين زده بود. منشی روابط عمومی اتحاديه گفت: «ما ميخواهيم گونی استعفا داده و به زندان رود. اين حکم به جهنم برود.»

شورش در «لاپاز»
روز دوشنبه صبح، فرياد اين شعارها در فضا طنين افکند: «اسلحه وگلوله مردم را خفه نخواهد کرد.»، «گونی حرامزاده، حق تو اعدام است.» اين نوع شعارها را کارگران، دانشجويان، بيکاران، معدنچيان و ساير مردم عادی در مرکز شهر لاپاز و در جلو کاخ رياست جمهوری ميدادند. تظاهرکنندگان اعلام کردند که: «ما تصميم گرفته ايم که لوزادا بايد استعفا بدهد، اما اگر اين کار را نکند، ما حلق آويزش خواهيم کرد.»
رژيم بار ديگر جواب مردم را با سرکوب داده و نيروهای پليس و ارتش را به جان آنها انداخت. اين زدوخوردها تمام روز به طول انجاميد. در طول اين مدت تظاهرکنندگان مسلح به چوب و سنگ بودند، تا اينکه معدنجيانی که برای پيوستن به تظاهرات آمدند، با خود لوله های ديناميت آوردند. پليس از سلاح های گرم و گاز اشک آور استفاده کرد.
«اکونوتيشيا» در سايت اينترنتی خود آورد در آن لحظه (ساعت 12 و 30 دقيقه بعد از ظهر) گفت: «محله های شمالی و شرقی به دست شورشيان افتاد است.» در مرکز شهر، کارگران و دانشجويان خيابان های اصلی را بسته و منتظر ورود راهپيمايان ال آلتو هستند تا با هم«ميدان موريللو» را تسخير کنند. جايی که کاخ خالی رئيس جمهور قرار دارد و به وسيله سربازان مسلح حمايت ميگردد. سربازان مسلح به سلاح های گرم مشغول نگهبانی از اين سمبل قدرت هستند.»
در چنين وضعيت حساسی حتی پليس هم شروع به عقب نشينی کرده و در برابر شجاعت و بيباکی مردم دوام نياورد. حدود 12 ظهر بود که در برخی مناطق لاپاز، پليس دست از تيراندازی کشيد و اجازه عبور به تظاهرکنندگان ميداد. تنها فرق آنها با مردم در آن لحظه فقط اونيفرم نظامی و داشتن سلاح بود. همين حالت در مرکز «خيابان پرادو» ديده ميشد. در نظر خيلی ها در مبارزات 12 و 13 فوريه گذشته نيز پليس شانه به شانه مردم با رژيم سن چز دلوزادا جنگيد و آن مبارزه برعليه سياست کاهش دستمزد کارگران و کارمندان خدمات اجتماعی بود. در يکی از خيابان های اصلی پايتخت، تظاهرکنندگان شعار ميدادند: «برادر ارتشی در مبارزه به ما به پيوند.» سربازانی که دو ساعت قبل در حال تيراندازی به اين مردم بودند، اکنون در حال کمک به زخمی شدگان هستند.
بورژوازی طبق معمول مشغول به تفرقه انداختن شد. «بول پرس» در سايت اينترنتی خود در روز يکشنبه 12 اکتبر، آورد که حالا نظاميان به جان هم افتاده اند. در اين گزارش آمد که: «برخی از سربازان از اجرای دستور شليک سر باز زدند. سربازانی که به مردم شليک ميکردند، سفيدپوست بودند.» 90 تن از سربازانی که از دستور شليک پيروی نکردند، تحت شکنجه افسران خود قرار گرفتند.

پراکندگی در ميان طبقه حاکم
سن چز دلوزادا، رئيس جمهور چند ساعتی در محاصره قرار داشت. کاخ رياست جمهوری خالی بود و سن چز به ويلای خصوصی خود در محله اعيان نشين لاپازا گريخته بود. در جلوی ويلايش يک اتومبيل حمل ديپلمات آماده وجود داشت که چنانچه لازم شد، او را به سفارت آمريکا انتقال دهد، تا از آن طريق بتواند کشور را ترک کند. بورژوا هايی که او را انتخاب کرده بودند، در اين شرايط او را ترک کرده و به فکر دفاع از موقعيت طبقه خود برآمدند.
ساعت دوازده ظهر بود که معاون رياست جمهوری و وزير اقتصاد آن دولت،از پشتيبانی از سن چز دست کشيدند. نيروهای سياسی متحد او چنان از او فاصله گرفتند که گويی او به بيماری واگيرلاعلاجی دچار شده است. آنها از يک طرف، به اين نتيجه رسيده بودند که برای دفاع از رژيم خود بهتر است، هر چه زودتر او را بردارند و از طرف ديگر از اين ميترسيدند که سن چز آنها را هم با خود به زير به کشد و مردم به آنها نيز حمله ور شوند.

حکومت فعلاً پا برجا ماند
ساعت 8 شب بود که دولت نهايتاً 8 تانک جنگی و سربازان ضد شورش به ال آلتو فرستاد. تظاهرکنندگان در آن مقطع تصميم گرفتند که عقب نشينی کنند. تنها در آن روز 17 نفر کشته شده بودند. اما اين فقط تاکتيکی بود، نه اينکه مردم تسليم شده بودند.
«اکونوتيشيا» در سايت خود 13 اکتبر: «کارگران و مردم فقير محلی، پس از 10 ساعت جنگ خيابانی، از روبرو شدن با تانک های مرگ آور دوری کردند، تا به محل هايی بپيوندند که سنگرهای خيابانی به پا شده بود. به اين منظور، مردم از طريق راديوهای محلی مطلع شدند که از ساعت 8 شب، عقب نشينی کرده و به اماکن امن خود بروند. آنهايی که از لاپاز آمده بودند به کوه ها و محله های خود بازگشتند؛ فقير ولی آزاد.»
ادامه مبارزه در شهرها قطع و قرار شد که از 14 اکتبر به ايجاد سنگر در سراسر کشور پرداخته شود. مبارزه روز دوشنبه، جو مبارزه را سراسری کرد. مردم از مناطق دور افتاده در تمام کشور به حمايت از اين حرکت بلند شدند تا از هزاران هزار انسانی که در حال ستيز بودند، دفاع کنند.

مشکلات رهبری
در چنين شرايط واضح است که توده مردم قادر به گرفتن قدرت هستند. کارگران و دهقانان، مبارزه را راه انداخته، ادامه داده و تا آخر ايستادگی خواهند کرد. اين با توجه به تجربه فوريه گذشته، چيز عجيبی نيست. زمانی که کاخ رياست جمهور محاصره شده و عده کثيری از سربازان به مردم پيوستند. اما ترديد رهبری طبقه کارگر در آخر باعث شد، تا رژيم مجدداً دست بالا را يافته و کنترل را پس بگيرد.
به همين دليل در اجلاس سراسری روز 9 اکتبر، انتقاد شديدی به رهبری انجام گرفت. در جلسه قطنامه ای تحت عنوان «اتحاد، يک بار برای هميشه» صادر شد که از طرف سخنگوی «جنبش به سوی سوسياليزم» که در آن کارگران و دهقانان با هم همنظر بودند: «ما رده های پايين رهبری و اعضا همه با هم متحد هستيم، ولی رده بالای رهبر راهش از ما جدا است.»
رهبران کوچک محلی در تماس مستقيم با توده مردم هستند و در نتيجه به نظرات و ديدگاه های آنها از نزديک و بطور مستقيم آگاهی دارند. آنها ميخواهند که : «هيچ گفتگويی با اين قاتلان نباشد. تنها راهی که برای سن چز دلوزادا باقی است، استعفايش و ترک کشور است. اين تنها راهی است که ميتوان از ريختن خون بيشتر جلوگيری کرد.» رهبر اتحاديه هم که يکی از افراد اصلی شروع اين حرکت بود، اخطار داد که هيچ گونه سازشی نبايد باشد.
ما در مقالات قبلی خود، به اهميت فوری تشکيل يک رهبری دموکراتيک ملی اشاره کرده ايم. برای اينکه رهبری توده ای بتواند عمل کند، نياز به يک سازمان دهی سراسری دارد. کميته های دموکراتيک اعتصاب ميبايد در کف تمام کارخانه ها، معادن، محل های دهقانی و محل های شهری تشکيل گردد. در اين کميته ها است که بحث ها آزادانه انجام شده و تصميمات به طور دموکراتيک گرفته ميشود. مسئولان مربوطه در برابر انتخاب کنندگان خود، مسئوليت داشته و بايد جوابگو باشند. سپس اين کميته های کوچک در يک کميته ملی سراسری جمع ميشود. تنها صداقت و علاقه به مبارزه در رهبران کافی نيست. تصميمات و کنترل اين کميته ها ميبايد به دست کارگران و دهقاتان انجام پذيرد.
چنين ساختاری، همچنين ميتواند نقش يک آلترناتيو قدرت در برابر مجلس بورژوازی بازی کند.

دموکراسی ثروتمندان يا دموکراسی کارگران؟
مسئله رهبری تنها به امر سازماندهی مربوط نميشود که به گرايش سياسی آن رهبری هم برميگردد. رهبری کارگری و دهقانی با نظر کارگران و دهقانان به اين نتيجه رسيده اند که کشور را بايد «بازيافت». حتی مجلس موسسان را فراخواند. البته بورژوازی کشور هم به اين راه حل فکر کرده، اما به منظور کسب اعتبار از دست رفته.
اما اين پيشنهاد، با مسئله اصلی برخورد نميکند و آن اين است که سن چز يک فرد نيست که با پايين کشيدنش از قدرت مسئله تمام شود، بلکه او نماينده بورژوازی کشور است؛ بورژوازی ای که تماماً متکی به امپرياليست ها است و کوچکترين لياقت تآمين پيش پا افتاده ترين مطالبات توده ها و طبقه کارگر را ندارد. دقيقاً وجود اين نظام سرمايه داری است که دو سوم توده مردم را به فقر ميکشد که يکسوم آن فقر مطلق است.
صرف رفتن سن چز و جانشينی او با يک فرد ديگر مسئله کار، زمين و لقمه نان توده مردم را فراهم نمياورد. تنها راه حل اين مشکل اين است که کل ثروت کشور، معادن، زمين، گاز و کليه منابع زيرزمينی را در اختيار کارگران گذاشت تا در يک طرح صحيح و دموکراتيک به نفع کل مردم کشور به کار افتاده و عمل کند.
دموکراسی کارگری تنها راه حل ممکن و نهايی است.

خلاصه مقاله هورهه مارتين

http://www.kargar.org


ترجمه: سارا قاضی
Bolivia
Insurrection in La Paz
By Jorge Martín
از: www.Marxist.com